الی نامه

فقط یک کام با من...

الی نامه

فقط یک کام با من...

...

بچچه که بودم دختر خیلی خوبی بودم! 

به عشق دوچرخه سواری صبا زود بیدار میشدم و میرفتم نون میگرفتم٬یه دوچرخه قرمز که اولش مال دو تا برادر بزرگم بوده و بعدش الهه خواهرم و بعدش به من رسیده بود! یادمه یه بار با مخ رفتم توو دیوار کاهگلی ته کوچه و دماغ واسم نموند! 

بچچه که بودم با الا سوسک مرده ها رو میذاشتیم توو قوطی کبریت و کادو میکردیمو و به دخترهای همسایمون کادو میدادیم! 

بچچه که بودم شبا میترسیدم برم دسشویی و بابامو بیدار میکردم! 

بچچه که بودم یا توو کوچه ها ول بدم و دوچرخه سواری میکردم یا توو مسجد بودمو نماز میخوندم و چادر ها رو مرتب میکردم! 

بچچه که بودم توو مسابقات قرآنی اول بودم و الان ۴ تا سوره کوچیک از اون موقه یادم مونده فقط 

بچچه که بودم و قرآن میخوندم مامانم واسم هدیه میخرید.اما الان پول میگیرم تا واسش قرآن بخونم!به هرحال زندگی خرج و مخارج داره!میگه میدم بیرون فلان قدر میگیرن میخونن!میگم برو جایی بده که ضرر نکنی مادر من! نرخ من همینه! 

بچچه که بودم جانمازی داشتم این هوا! مقنعه و تسبیحو سجاده و چادر مرتب! 

اما الان ی جانماز ک چادرمو مچاله کنم تووش و بضی وقتا شلوار نماز!برای جلوگیری از خوندنش با شلوارک!  

بزرگتر که شدم میگفتم دوس دارم زودتر ۱۸ ساله بشم!تا کسی بهم نگه اینکارو بکن این کارو نکن.۱۸ سالگی رو سن مستقلی میدونستم 

اما الان ۲۰ سالمه و هیچ کار خاصی نکردم توو زندگیم! 

نه ی خلافی! نه یه خطری نه یه هیجانی! 

راکده راکد...آسه برو آسه بیا...زندگیم خلاصه شده تووی سه تا مسیر.دانشگاه خونه باشگاه ... 

دختر خوب مامانم...با اینکه تازگیا میگه بچچه بودی بهتر بودی!خودمم به این نتیچه رسیدم البته! 


 امروز رفتیم کافی شاپ با ملیکا و بهناز ی چی کوفت کنیم! منو رو دیدم رو هر چیزیش کلی پول اضافه کرده بودن در کمال بی شعوری و پروویی اومدیم بیرون! ما که مال این شهر نیسیم که اصلا!! کسی مارو نمیشناسه! شعار این روزهای ما!

نظرات 11 + ارسال نظر
طنزورزش سنان سه‌شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:07 ب.ظ http://senan.blogsky.com

سلام شمادخترا که وضع مالیتون خوبه لطفابه ورزش روستای محروم کمک کن
www.senan.blogsky.com

پونه چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ب.ظ http://jojobijor.blogsky.com/

یادش بخیر دوچرخه چقدر دلم اون زمان کودکی رو خواست
عجب شیطون بودیا دختر

na30b چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ب.ظ http://fosil.blogsky.com/

هوب کاری کردین اومدین بیرون
بی شرفا فکر کردن سر گردنه ست

همستر چهارشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:59 ب.ظ

من یادمهه دبیرستان که بودم سه بار پش سر هم تنها کسی بودم که تو شهرستان اول میشدو میرفت استان و سه بار هم دوم و سوم شدم

تو مسابقات قرآن

الان هرکسی بدونه میتنم قرآن رو روون بخونم از تعجب شاخ در میاره

بچه که بودم عاشق 18 سالگی بودم مثه تو

عاشق این بودم که گواهی نامه داشته باشم بتونم حسابایی که مامان از بچگی تو بانک واسم باز کرده رو خالی بکنم

الان تو 21 سالگی میفهمم تو این مملکت هرچی بزرگتر شی محدودتری

از درون
حتی افکارت هم رد یابی میشند و ممیزی میخورند

عارفه پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ق.ظ http://inrozha.blogsky.com/

کافی شاپ ها همه شوت گرون کردن خوب کردین اومدین بیرون

دختری از یک شهر دور پنج‌شنبه 27 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ب.ظ http://denizlove.blogsky.com/

ادم بزرگتر که میشه خیلی چیزا فرق میکنه... با خود خود زندگی اشنا میشی با این تلخی... با این غم و غصه... بزرگتر که میشی یه چیزایی حالیت میشه... همین... خیلیا واقعا منتظر این ۱۸ هستن اما من اصلا نبودم... اونم یه عدد بود... ها یادم نرفته بگم همین که سن ۱۸ رسید یاد ملت افتاد که ما دختریم و باید شوهر کنیم!!!!

بهنام شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ق.ظ http://harfehesabi.blogsky.com/

سلام
الان بیست سالته؟!
نچ نچ نچ نچ نچ ! دیگه داری پیر میشی ها! یه فکری به حال خودت بکن! این چیزا رو هم اینج مینویسی وضع بد تر میشه ها!

اونوقت نرخ شما چقدره واسه قرآن خوندن؟!

سین. نون. نارگیلیان شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ق.ظ http://coconut1.mihanblog.com/

الی ...
آخری خیلی خنده دار بود همون کافی شاپ رو میگویم!!!

سارا شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:33 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

وااااااااااای هنوزم عاشق دوچرخه ام منم انگار بچه بودم بهتر بودم

سهراب سنائی شنبه 29 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:40 ب.ظ http://feelingofburn.persianblog.ir

کلا آدم بزرگتر که میشه همه چی بدتر میشه

سرزمین آفتاب یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ق.ظ http://sarzamin-aftab.blogsky.com

نمیدونم به تیکه های توی نوشته هات بخندم یا گریه کنم؟

به اون کوشا جان احمق بخندم یا به مردن بچه های مردم که برای نمره کذایی بردنشون و ... گریه کنم یا به ...

به هر حال
دوباره که شروع کردی انگار قلمت پوست انداخته
معرکه بود
محشر شده

ممنون از همه چیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد